سمیرا شاهیان | شهرآرانیوز؛ داستان را از اینجا شروع میکنیم؛ فقر تیراژ. یک تراژدی غمانگیز. تصور کنید نویسنده چندسال از وقتش را پای نوشتن میگذارد و بعد به هزار زحمت ناشری مییابد که کتابش را چاپ کند. اگر کتابش از فرایند کارهای اداری جان سالم بهدر ببرد، تازه میرسد به مصیبت چرخه معیوب توزیع و شمارگان ناچیز کتاب. اما این داستان یک روی دیگر هم دارد؛ مخاطب. خریداران محصولات فرهنگی باید توان خرید هم داشته باشند. آنچه میتواند قیمت را مقابل دیدگان خریدار بیاهمیت کند، محتوای آثار است. باید آنچه در قالب کتاب به بازار عرضه میشود، جذاب، غنی و خلاقانه باشد. طوری باشد که مردم خرید کتاب را یکی از مخارج اصلی خانواده بدانند و حتی آن را بهتجملاتی مثل لوسترهای پرزرقوبرق، میزهای گوناگون، مبلهای متنوع که اتفاقا همهشان جزو کالاهای گران هستند، ترجیح بدهند.
ما بهمناسبت روز کتاب و کتابخوانی بهسراغ نویسندگان فعال مشهدی رفتهایم. در این گفتگوها دیدگاه حسین لعلبذری از نویسندگان فعال مشهدی، سیداحمد میرزاده که از نویسندگان پرکار است و دستی بر تولید و نشر در انتشارات آستان قدس رضوی دارد و مهدی نصیرزاده مدیرعامل شرکت تعاونی ناشران خراسانرضوی را جویا شدهایم. همچنین با افشین تحفهگر، معاون فرهنگی و رسانهای ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسانرضوی، صحبت کردیم که در ادامه میآید.
حسین لعلبذری، نویسنده مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه حیران»، بر این باور است که با قاطعیت نمیتوان گفت آمار کتابخوانی در کشور ما کم است. او میگوید: اگر به همین فروشهای دورهای و فصلی کتابها نگاه کنید که معمولا تخفیف کمی هم قائل میشوند، میبینید آمار فروش بهویژه در حوزه ادبیات زیاد است، اما در مقایسه با کل جمعیت کشور شاید نتیجه امیدوارکننده نباشد.
به گفته او موضوع کتابخوانی معلول موضوعهای گوناگونی است که مهمترینش بیاهمیتبودن مطالعه و جای خالی تحلیل در رسانههاست: بحث کتابخوانشدن مردم چیزی نیست که با پیشنهاد من و شما حل شود. این یک فرهنگ عمومی است که در طول زمان و بهواسطه برنامهریزی درازمدت باید شکل بگیرد.
وقتی در خانه بیشتر ما کتابخانه شخصی نیست، وقتی برخی مدیران فرهنگی مطالعه اختصاصی ندارند، وقتی آموزشوپرورش مطالعه و تمرین کتابهای کمکآموزشی را جایگزین پرداختن به فرهنگ و ادبیات در اوقات فراغت دانشآموزان کرده است، نمیتوان انتظار داشت ارائه یک راهکار در این زمینه معجزه کند. گذشته از آن، شما در کدام بخش از آگهیهای بازرگانی تلویزیون صحبتی از کتاب میبینید، جز تبلیغ همین کتابهای کمکآموزشی که از مهدکودک تا دانشگاه را پوشش میدهد؟ بنابراین در ابتدا افراد جامعه باید احساس نیاز کنند. مثل نیاز به هوای پاک، غذا، سلامت و... بعد همین را مطالبه کنند.
لعلبذری، فعال ادبی مشهدی، از تولید کتاب (به معنای ایجاد، ترجمه و نشر) رضایتی ندارد، اما بیان میکند: ما چاره دیگری هم مگر داریم که راضی باشیم یا نباشیم؟ این یک معامله یکطرفه است که ناگزیر باید به آن تن داد. بههرحال نویسنده ناچار است از یک راهی کتابش را در معرض خوانش مخاطب قرار دهد. وقتی قدرت نابرابری حاکم است، نویسنده هم یک فرد ازپیشباخته است که باید فقط دلخوش به همان شمارگان کم و مخاطبان اندک باشد تا بلکه رفتهرفته کتابش دیده شود. شاید هم به چاپ دوم و سوم برسد.
در این میان دغدغه دیگری هم وجود دارد. با اینکه ایران ازجمله کشورهایی است که تابع نظام حق مؤلف است، هنوز شاهد گلایههایی در اینباره هستیم. به باور این نویسنده مشهدی: حق مؤلف در ایران بیشتر شبیه شوخی است. شمارگان کتابها کمتر از ۵۰۰جلد است و از طرفی بیشتر انتشاراتیها به تعهدات خود درقبال مؤلف یا نویسنده بیاعتنا هستند.
انتشاراتیها در بهترین حالت ۱۰درصد از قیمت پشت جلد را بهعنوان حق تألیف، قرارداد میکنند و بعد به همین هم عمل نمیکنند؛ بنابراین خیلی کم و انگشتشمار هستند تعداد افرادی که از این مقوله بهره درست میبرند؛ اندکنویسندههای مشهوری که شاید به اعتبار گذشته و نام خود از حق تألیف به شکل درستتری سود میبرند.
در نهایت این نویسنده میگوید ما باید به درک این مسئله برسیم که رشد و ترقی هر کشور، رابطۀ مستقیم با سطح مطالعه و روشنگری شهروندانش دارد. البته اینها که میگوییم نیازمند سیاستگذاری در سطح کلان کشور است که از اختیارات ما خارج است.
درباره حقوق مؤلفان، سیداحمد میرزاده، معاون تولید انتشارات آستان قدس رضوی، معتقد است: به حقوق مؤلفان رسیدگی شده است، اما برخی هایشان توقع نادرستی دارند و در حق ناشران بیانصافی میکنند. بیشتر نویسندگان بهصورت پیشفرض فکر میکنند ناشران سودهای کلان میبرند و حقالتألیفهایی اندک به نویسنده میدهند، اما باید پای صحبت ناشران هم نشست. ناشر از محل سود چند کتاب، زیان دیگر تولیدهایش را پوشش میدهد، اما نویسندگان نمیخواهند این موضوع را بپذیرند. نویسندگان در زیان کتابشان سهیم نیستند. مسائلی در زمینه نشر و بیشتر درباره حقوق مؤلفان هست که حرف درستی است، اما آیا نویسندگان از ناشران گلایه دارند یا از کمبودن حقالتألیف؟
این مدرس دانشگاه و پدیدآورنده بیش از ۲۵جلد کتاب، برخی اظهارنظرها درباره شمارگان کم کتابها را ذوقی و بر اساس شمی نادرست میداند و بیان میکند: یکی از مقایسهها، شمارگان کتاب در سالهای گذشته با دهه شصت است. گفته میشود در سالهای اول دهه شصت شمارگان بیش از ۱۰ هزار جلد داشتند، اما اکنون ۱۰۰۰ جلد است. این را در نظر بگیرید که در آن سالها تعداد نویسندگان و ناشران کشور چه تعداد بودند؟ یا تعداد خواندنیها برای پرکردن اوقات فراغت چقدر بود؟
میرزاده ادامه میدهد: جمعیت کشور در مقایسه با دهه شصت دوبرابر شده است و شاید جمعیت باسوادمان بیش از دوبرابر، اما نویسندگان و ناشران دهها برابر شده است. طبیعی است شمارگان سرشکن میشود. ناگفته نماند کتابخوانی مردم ارتباط مستقیمی با وضعیت اقتصادی جامعه دارد. بههرحال کتاب به خودی خود جزو کالاهای اصلی نیست و هیچکس کتاب را به غذا ترجیح نمیدهد. پس در این وضعیت کتاب باید حرفی تازه برای گفتن داشته باشد و آن را در قالبهای نوآورانه ارائه کند. اگر درباره کتاب این اتفاق بیفتد، در بازار گل میکند. همینطور که کتاب «من او» اثر رضا امیرخانی در دهه هشتاد گل کرد.
او موضوع شمارگان کم را به گونهای دیگر واکاوی و بیان میکند: واقعیت این است که اکنون ما با انبوه تولیدهای متوسط در عرصه کتاب طرف هستیم. زیرا هرزمان کتابی درخشان چاپ شده، به تجدیدچاپ هم رسیده است. به نظر من این موضوع بیشتر از اینکه به گردن متولیان و سیاستگذاران فرهنگی و ناشران باشد، به گردن نویسنده است. بالأخره کسی که کتاب نوشته، در چه سطحی است؟ چرا توقع داریم آثار نویسندههایی را که بدون نوآوری در خلق، فقط اصول را رعایت کردهاند، شمارگان زیاد داشته باشد؟ ضمن اینکه اگر تعداد ناشران کمتر از این بود، خیلی از آثار نویسندگان چاپ نمیشد که اکنون به گلایه از شمارگان برسد.
برخی میگویند آمار و ارقام کم سرانه مطالعه در کشور بهعنوان امری بدیهی ترویج پیدا کرده است و اصلا پژوهش دقیقی در این زمینه صورت نمیگیرد که مشخص شود وقتی میگوییم مردم از کتابخوانی دور افتادهاند، یعنی کجا باید میبودند که اکنون نیستند؟ به باور مهدی نصیرزاده، مدیرعامل شرکت تعاونی ناشران خراسانرضوی، وضعیت اقتصادی دلیل نخواندن نیست: برخی میگویند گرانی عامل نخواندن است، اما من میگویم نیست. اگر اینطور بود، باید کتابخانهها شلوغ میشد؛ بنابراین دلیل اقبالنداشتن مردم، گرانی کتاب نیست. زیرا کالاهای گران که مردم میخرند، زیاد هستند. به نظر من کتابخوانی بهعنوان یک ضرورت در جامعه ایران نهادینه نشده است که اگر روزی به دلیلی انجام ندهیم، سعی کنیم قضای آن را بجا بیاوریم.
به گفته او، برخی افراد اگر یکسال هم کتاب نخوانند، خلأ آن را احساس نمیکنند و این عوامل گوناگونی دارد: اول اینکه کسی که شصتهفتادسال با موضوعی بیگانه بوده است، سخت میشود تغییرش داد. دوم اینکه آموزشوپرورش در این زمینه ضعیف عمل کرده و حتی متأسفانه نظام آموزشی را به سمتی سوق داده است که اوقات فراغت دانشآموزان را هم با کتابهای آموزشی پر کند. باید به سمتی برویم که آموزش در همان مدرسه تمام شود و دانشآموزان در فضای غیر از مدرسه به مطالعه کتابهای غیردرسی بپردازند. دانشگاه نیز باید مبحث محور باشد تا کتابمحور.
۷۰ ناشر از ۳ استان خراسان در تعاونی ناشران استان عضو هستند. بیش از ۱۰۰۰ مجوز انتشاراتی صادر شده است که دوسوم آنها فعال هستند. فعالبودن انتشاراتی به معنی این است که دوسه عنوان کتاب در سال چاپ میکند. حدود ۲۰ درصد این تعداد، ناشران حرفهای هستند که در سال پنجاهشصت عنوان کتاب چاپ میکنند. مدیرعامل شرکت تعاونی ناشران استان بیان میکند: انتشارات فعالیتی اقتصادی است و اینطور نیست که اجبار کنیم شما باید تعداد عناوین بیشتری با شمارگان زیاد چاپ کنید. شمارگان کم بهخودیخود اتفاق بدی نیست. زیرا منابع ما محدود است. اگر کتابها را در شمارگان زیاد چاپ کنیم و به هر دلیلی مشتری نداشته باشند، منابعمان ازجمله زینک و مرکب و کاغذ و مقوا و... را هدر دادهایم که ۹۰ درصدش وارداتی است. اتفاقا شمارگان کم مزیتهایی دارد که مهمترینش جلوگیری از خمیرشدن کاغذ است. از طرفی، در کنار موضوع شمارگان، در نظر بگیرید چقدر عناوینمان زیاد شده است. ۳۰ سال پیش که من شروعبهکار کردم، در هر حوزهای شاید ۵ عنوان کتاب بود، اما اکنون صدها عنوان از آن موضوع موجود است.
نصیرزاده معتقد است: در جغرافیای مشهد ظرفیت افزایش اقبال مردم به کتابخوانی وجود دارد، البته اگر کتابخوانی را از یک مناسبت رسمی خارج کنیم و به سطح جامعه بیاوریم. سازمانهایی مثل شهرداریها با کمک انجمنهای صنفی بیایند این رویداد را پررنگ کنند و به آن توجه کنند.
حالا معاون فرهنگیورسانهای ادارهکل فرهنگوارشاد اسلامی خراسانرضوی میگوید: وقتی برای تولید یک کتاب مجوز صادر میشود، ناشر در سامانه توزیع کاغذ وزارت فرهنگوارشاد اسلامی ثبتنام میکند و کاغذ یارانهای با ارز ۴۲۰۰ تومان دریافت میکند. مردم انتظار دارند با یارانهای که به کاغذ تعلق میگیرد، کتاب ارزانقیمت بخرند، اما این همه داستان نیست.
به گفته افشین تحفهگر، برای تولید نیاز به هزینه داریم و دولت نمیتواند همه یارانه این فرایند را تأمین کند. همه هزینه تولید یک اثر فرهنگی به بخش کاغذ اختصاص ندارد. هزینههای زینک، کارگری، مرکب، حملونقل و دستمزد برای ویراستاری و... که چندبرابر شدهاند، در فهرست ناشر اعمال میشود؛ بنابراین عرضه و تقاضا مهم میشود. طبیعی است ناشر با نویسندهای قرارداد میبندد که اثرش در بازار فروش داشته باشد.
با همه این توضیحات، تحفهگر تولید کتاب را یک کار صنفی دوطرفه بین نویسنده و ناشر میداند و میگوید: تولید مطلوب مهارتی است که ناشر در حوزه اقتصاد فرهنگ باید به آن مسلط باشد. اگر اینها را بلد باشند، حقالتألیف خوبی هم پرداخت میکنند. زیرا ناشر بهدنبال نویسنده اثرگذار است. ناشرانی که درصد خواب سرمایهشان کم است، گواه این موضوع هستند. آنها آرایههای مربوط به بخش اقتصاد را فراگرفتهاند و بر اساس آن عمل میکنند.
اما توسعه و ترویج فرهنگ کتابخوانی، بدون پرداختن به بررسی آسیبها و تنوع تولیدهای چاپی اجتناب ناپذیر است.
معاون فرهنگیورسانهای ادارهکل فرهنگوارشاد اسلامی استان بیان میکند: درکل اینکه کتابها جذابیت کافی را ندارند، به سلیقه فردی برمیگردد که این موضوع را مطرح میکند، اما قبول دارم برخی نویسندهها که درصد زیادی هستند، به کارشان بهعنوان شغل نگاه میکنند و تولید را براساس سلیقه بازار تهیه میکنند. آنها اثری خلق میکنند که جذابیت، مخاطب و بازار خاص خودش را داشته باشد.
تحفهگر ادامه میدهد: حوزه نشر و کتاب و کتابخوانی مثل دیگر حوزهها تابع عرضه و تقاضاست. در گذشته کتابهای زیادی چاپ میشد که سالها در قفسهها میماند و سپس خمیر میشد، اما یکی از محسنات گرانی کاغذ (متأسفانه!) افزایش توجه ناشر به تولید کتاب بهعنوان یک اصل اقتصادی است.
او توضیح میدهد: آسیب دیگری در بخش نظارتی وجود دارد. متخصصان شورای نظارت بر صدور کتاب در کشور وقتی محتوای کتاب را بررسی میکنند، آنقدر با ناشر صحبت میکنند تا ایرادها برطرف شود و یک اثر فرهنگی با حداقلهایی از تولید مجوز چاپ بگیرد. از سوی دیگر، اگر زمانی که فرزندان ما با کتاب آشنا میشوند، بتوانیم اطلاعات درستی برای انتخاب محتوا به آنها آموزش بدهیم، به یقین امروزه با آسیب زایی کتابهای زرد روبهرو نمیشدیم؛ بنابراین عوامل زیادی دستبهدست هم میدهند که آن بخش نامطلوب بازار را تأمین کنند. طبیعی است ناشر به سمت تولید کتابهایی برود که بازارپسند باشد، اما مطلوب جامعه فرهنگی نباشد. ریشه این اتفاق هم به فرهنگسازی برمیگردد.
مشکلات کتاب و کتابخوانی به این زودیها حل نمیشود و نیاز به کار اساسی و بنیادی دارد، اما بد نیست بدانید که مشهد در حوزه کتابخوانی وضعیت خیلی بهتری نسبت به دیگر شهرها دارد. براساس آماری که در سال ۱۳۹۴ منتشر شد، سرانه مطالعه در ایران ۱۸دقیقه و در خراسانرضوی ۶۷دقیقه بود؛ یعنی نزدیک به ۴برابر سرانه مطالعه در کشور! همچنین طبق اعلام حجتالاسلام علیاکبر سبزیان، مدیرکل کتابخانههای استان خراسانرضوی، این استان از لحاظ سرانه تعداد کتابخانههای عمومی نیز در بین ۵ استان بزرگ کشور شامل اصفهان، تهران، فارس و خوزستان قرار دارد و شهر مشهد نیز از لحاظ این سرانه در بین ۸ کلانشهر کشور در جایگاه آخر ایستاده است.